دعوت افطاري رمضان 91
چند روز قبل افطار خونه دايي بابا جون دعوت بوديم كيميا جون دختر دايي بابايي ودوست خوب منه كه در اون شب خيلي با هم بازي كرديم
چند تا از عكسهاي مربوطه رو گذاشتم تا در دفتر چه خاطراتم براي من به يادگار بمونه.......
درعكس زيرغرق تماشاي تلويزيون بودم كه ماماني بدون هماهنگي ازمن عكس گرفت(البته چنگال به دهان):
اي واي ماماني حداقل هماهنگ ميكردي يه ژست خوشگل ميگرفتم....
من وكيميا جون دوست خوبم......
در اين عكس مشغول بازي بوديم واز اونجايي كه سياست مردونه من بيشتر بود تو بازي هامون ماشين بازي رو انتخاب كرديم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی