خاطرات کودکی | ثبت خاطرات کودکانه | سوال و جواب بچه داری | مشاوره انتخاب اسم | کارتون و انیمیشن نی نی دیگر
صفحه نخست پروفایل نویسنده ورود به حساب کاربری ثبت خاطرات کودک سوال و جواب بچه داری مشاوره انتخاب اسم کارتون و انیمیشن تبلیغات در نی نی وبلاگ مشاهده وبلاگی دیگر

ايليا جون بزرگ مرد كوچك

نی نی وبلاگ > این وبلاگ > خرداد 91 (پارك كوكب)

خرداد 91 (پارك كوكب)

1391/4/21 2:24
نویسنده : ايليا جون
787 بازدید
اشتراک گذاری

عكسهاي زير مربوط به شهر بازي نزديك خونمونه سه عكس اول زماني كه روي تشك فنري در حال پريدن بودم گرفته شده است(البته عكسها كمي بي كيفيت افتادند ولي از آنجايي كه در دو تا از عكسهام رو هوا بودم واز ديد خودم صحنه خيلي جالبي بود تصميم به گذاشتن عكسها در وبم گرفتم تا براي من به يادگار بمونند)

در عكس زير گير دادم كه سوار اين كشتي بشم وهر چي مامان وبابام گفتند مناسب سنت نيست قبول نكردم واما آخر حرف گوش نكردن:

بله درست حدس زديد وقتي كشتي اوج گرفت وبالا رفت من شروع به گريه كردن كردم وميگفتم ميخوام بيام پايين.....قهقهه

اين عكس هم بعد از پياده شدن از كشتي در حالي كه بغض كرده بودم و سوار آقا خروسه بودم گرفته شده است

ماشين سواري رو خيلي دوست دارم وهميشه وقتي به شهر بازي مياييم ماشين بازي از اولويتهاست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
دوستانه دوستانه مرور خاطرات مرور خاطرات عکس یادگاری عکس یادگاری ایلیا جون بزرگ مرد کوچک ایلیا جون بزرگ مرد کوچک

نظرات (25)

مام پارسا
21 تیر 91 2:44
جووووووووووووووووووونم تشک فنری.
چه حالی میده.
آخ که چقدر دلم می خواد ما هم می تونستیم بریم روش و بالا و پایین بپریم و کیف کنیم.
خوش به حالت جیگر


جاتون خالي خاله جون يه كيفي داد.........
مام پارسا
21 تیر 91 2:45
یعنی شما بچه ها همتون یک کلامید.
فکر می کنید هر چی خودتون بگید درسته .
حالا اینم نتیجه اش


خاله جون فهميده بودم اشتباه كردم ولي زماني بود كه كار از كار گذشته بود
مام پارسا
21 تیر 91 2:45
الهی قربون اشکات برم خاله


خدا نكنه خاله جونم
مام پارسا
21 تیر 91 2:47
پارسا هم عاشششششششششششششق ماشینه ولی فعلاً از این ماشین ها می ترسه.
البته اولش میگه من سوار بشم ولی همین که پول بلیط میدیم و می گذاریمش داخل بغض می کنه که منو بگیرید.


مامان جون احتمالا پسرمون به ميخواد به مسوول اونجا روزي برسونه
مام پارسا
21 تیر 91 2:48
همیشه خوش باشی خوشگلهههههههههه


ممنون خاله جونم
مامان آرینا موفرفری
21 تیر 91 7:30
چه عکسای هوائی خوشگلی و بانمکی .
هیچ وقت اشکاتو نبینم خاله همون ماشین بازی خیلی بهتره.


ممنون عزيزم دوستتون دارم
مامان فرنيا
21 تیر 91 8:43
خوش بحالت عجب بازيهايي داره اين پاركه
دفعه ديگه يادت باشه به حرف بابا و ماماني حتما گوش بدي


جاتون خالي بود خاله جون
مامان یسنا گلی
21 تیر 91 9:24
قربون اون اشک ریختنت برم من.خاله جون همیشه به حرف مامان و بابا گوش کن.
امیدوارم همیشه شاد باشی و بهت خوش بگذره


ممنون عزيزم
مامان نيما
21 تیر 91 9:29
چه گل پسري عزيزم كشتي كه ترس نداره بابا ماشين سوار


واي خاله جون من كه خيلي ترسيدم
ستاره زمینی
21 تیر 91 10:04
اخی خاله مرد که نمیترسه ؟؟؟؟ولی حق داری عزیزم منم خیلی میترسم البته ترس نه استرس.


تجربه است ديگه خاله هر چند تلخ بود
ستاره زمینی
21 تیر 91 10:05


مامان ملیکا
21 تیر 91 10:16
خوش به حال اییلیا جووون
منم شهر بازی میخوام...


خاله جون بياييد خونمون ميبريمتون
مامان ملیکا
21 تیر 91 10:17
چه دست فرمونی داری داداش


جايي ميريد برسونمتون
الهه مامان رادین
21 تیر 91 11:29
خوش به حالت عزیزم....ماشالا چه کیفی میکنه ایلیا ولی کشتی وای وای


واي خاله جون جاتون خالي خيلي ترسيدم
متین مامی ایلیا
21 تیر 91 11:55
خوش میگذره خاله جونی؟؟؟؟ خیلی بپر باااااااااااااااااااااااااالا چه حالی میده


بله خاله جون خيلي حال داد جاتون خالي
مامان پریسا
21 تیر 91 16:28
بله دیگه این هم اخر عاقبت حرف گوش نکردنه


من كه لج نكردم فقط حس كنجكاوي ام گل كرده بود
مامانی درسا
22 تیر 91 0:47
ای وای منم دلم خواست خوب پسرم مامان وبابا راست گفتن الهی بمیرم چی کشیده .....

زنده باشيد خاله جون دوستتون دارم
مام پارسا
22 تیر 91 11:25
اینا فقط برای ایلیا جون
مامانی یک دو تا شو هم شما بردار


ممنون عزيزم بالاخره همين كه به ياد ما بوديد برام خيليه
مامان آرینا موفرفری
22 تیر 91 16:10


:
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
22 تیر 91 17:24
چه بغضی کرده پسملمون

ممنون عزيزم كه به يادمون هستيد:
نازنین جون
22 تیر 91 17:37
اخی خاله چرا بغض کره بودی؟


خوب خاله جون ترسيدم ديگه....
نازنین جون
22 تیر 91 17:37
خیلی قشنگ بودن عکسا همشون


چشماتون قشنگه گلم:
مامان آرینا موفرفری
22 تیر 91 18:12
سلام مامانی همیشه دوست دارم اول به وب دوستان سر بزنم و در قسمت نظرات پاسخ کامنتا رو بدم بعد تایید کنم بخاطر اینکه مهمان دارم وقت نمی شه و دوستام ناراحت نشن که چرا نظرات رسیده یا نه ، نظرات دوستان عزیزمو تائید می کنم.


ممنون گلم:
مامان امیرناز
22 تیر 91 18:49
سلام مامانی اخه این پسری یه چیزی گفت شما چرا گوش دادین؟ چرا تنها فرستادینش خیلی خطرناکه خدارو شکر به خیر گذشت واسش تجربه شد


درسته عزيزم تجربه شد ولي كيه كه درس بگيره ممنون كه اومديد دوستتون دارم
نازنین جون
30 تیر 91 15:43
جای من خالی ..یعنی میشه زود بزرگ شم منم برم ماشین سواری..دی دید بازی

............................................

جات خالي بود نازنين جونم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس