مسافرت خرداد91
بعد از اینکه مادر جونم راهی سفر زیارتی مکه شد ما هم بعد از سه روز سفرمان را از ساری به مقصد مشهد شروع کردیم
ابتدا راهی سبزوار برای دیدن یکی از دوستان وسپس بیرجند و مشهد ودر انتهامجددا به ساری بازگشتیم مادر جونم به سلامتی برگشتند وبرای من یه بلوز خوشگل ویه دست بلوز وشلوار آوردند و....
بعد از اینکه به خونمون تهران بازگشتیم البته چون شب حرکت کردیم ومن کل مسیر خوابیده بودم وقتی بیدار شدم دیدم خونه خودمون هستیم وبا ناراحتی گفتم مامانی چرا از مسارفت اومدیم دوباره بریم مسارفت ناراحت بودم چون خیلی به من خوش گذشته بود
و اما سفر به بیرجند:
بیرجند شهر بسیار زیبا وتمیزی بود با مردمانی بسیار بسیار مهمان دوست ومهربان.
دوستان بیرجندی ام عبارتند از:(مهشید (که من بعضی وقتها که اسمشو فراموش میکردم میگفتم میشا) وآبجی دوماهه اش ماندانا_بیتا _عرفان
خلاصه جای همتون خیلی خالی بود بعد از بیرجند هم راهی مشهد مقدس شدیم و با دستای خودم تو ضريح امام رضا(ع) پول هدیه انداختم و براي همتون دعا كردم
قبل از سفرمون هم از روستاي بسيار زيباي سنگده كه تعريفشو از دوست خوب وبلاگي ام پارسا جون شنيده بودم ديدن كرديم ولي به علت بارش ناگهاني وشديد باران نتونستيم از مكان بسيار ديدني تلار سربند ديدن كرده وعكس بگيريم
اين هم تعدادي از عكسهام:
این عکس رو در مسیر رفتن به سنگده گرفتم
تو باغ پدر جون لباس کار پوشیدم تا به پدر جون تو کار کشاورزی کمک کنم
عکس در حرم امام رضا که با چیدن گلدانهای زیبا کنار هم تزیین شده اند
کویر نمک تو راه سبزوار به بیرجند(من مشغول آواز خوندنم)
روستای سورگ از روستاهای بسیار زیبا ودیدنی اطراف بیرجند
باغ توت (روستای سورگ)
مکان بسیار دیدنی بند دره (بیرجند)
نمای بیرونی قلعه ای زیبا در بیرجند که به علت نبود نور کافی از فضای داخلی آن عکسی نگرفتم
من ودوست خوبم مهشید