ايليا جون بزرگ مرد كوچك

قصه من وداداش وآبجي هام

1391/4/9 10:23
نویسنده : ايليا جون
887 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح من از ماماني يه خواهشي كردم حدس ميزنيد چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از اونجايي كه من بچه ها مخصوصا ني ني ها رو خيلي دوست دارم

وبا ديدن هر كوچولويي حس بزرگ بودن پيدا ميكنم وسعي ميكنم مواظبشون باشم امروز صبح از ماماني پرسيدم: ماماني شما تو شكمت ني ني داري؟؟؟؟؟؟مامان جون گفت :نه عزيزم گفتم ميشه لطفا براي من يه آبجي ويه داداش بياريد

ماماني گفت حالا داداش بيشتر دوست داري يا آبجي؟؟؟

گفتم ماماني هر دو تاشونو دوست دارم ميشه لطفا هر دوتاشونو بياري؟؟؟؟؟؟

دوباره گفتم نه مامان جون دو تا آبجي ويه داداش بيار  بيچاره ماماني نميدونست چي بگه؟؟؟؟

بعدازظهر هم كه رفته بوديم بازار گير دادم كه الا وبلا بايدشورت بچه گونه براي آبجي وداداشم بخري

هر چي ماماني گفت آخه ما كه ني ني نداريم طبق معمول اصرار كردم ولي ماماني گفت اگر زياد اصرار كني از دستت ناراحت ميشم ومن هم چون دوست نداشتم ماماني ناراحت باشه (هر وقت ماماني عصباني ميشه ابروهاي ماماني رو از هم وا ميكنم وميگم:ماماني اينطوري نكن بخند وانقدر تكرار ميكنم تا ماماني ميخنده) حرفشو قبول كردم واين بود از ماجراي امروز من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نازنین جون
9 تیر 91 14:41
جیگرتو خاله


ممنون خاله جون كه با كامنتهاتون خوشالمون ميكنيد
مریم--------❤
9 تیر 91 17:10
ایشاالله که شما هم مثل من 5 تاخ واهر برادر دیگه داتشه باشی


مريم جون شما ديگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟شدي طرف ايليا جون؟؟
ستاره زمینی
10 تیر 91 22:30
عزیزم انشالا 1ابجی و1داداشی .


خاله جون اونوقت جور نميشيم كه يه آبجي كم داريم....
آنیتا
11 تیر 91 10:05
ای خدااااااااااا خیلی شیطونی ایلیااااااااااااا!!!!!!!!


نگین مامان رادین
11 تیر 91 14:10
خوب مامانی پسر طلا حق داره چیز زیادی نمی خواد که ابجی و داداشی می خواد خوب دلش نمی خواد تنها باشه زود دست به کار شو و بزرگ مرد کوچک مارو از تنهایی در بیار،الاهی خاله فدای اون شیرین زبونیات بشه


هييييييييييييي روزگار همه كه طرف ايليا جونند بيچاره خودم
مامان امیرناز
11 تیر 91 17:10
سلام عزیزم خب مامانی واسش بیار دیگهههه الانم وقت خوبیه


شما ديگه چرا خواهررررررررررررر