مروري بر گذشته 2(اسفند 90)
يه روز من از مامانم سوال كردم مامان جون خدا جوني چه شكليه؟ماماني گفت خدا جوني مثل يه نوره و تو آسمونهاست يه روز كه بيرون رفته بوديم و هوا تاريك شده بود گفتم مامان جون ميدوني خدا جوني مرده؟؟؟؟
مامانم با تعجب سوال كرد: از كجا متوجه شدي پسرم؟؟؟
گفتم آخه ديگه تو آسمون نيست
مامانم كه تازه متوجه شده بود من خورشيد خانوم رو با خدا جوني اشتباه گرفتم گفت پسرم اون خورشيد خانومه كه رفته بخوابه خدا جون هيچوقت نميميره و چون خيلي بزرگه ما با چشمهامون نميتونيم ببينمش
بعد از اون گفت:خدا جوني ما بچه هاي خوب رو خيلي دوست داره وهر وقت كار خوبي انجام بديم به فرشته مهربونش جايزه اي ميده تا براي ما بچه هاي خوب بياره
خدا جون دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی